چندی قبل زوج جوانی به پلیس مراجعه کرده و از ربوده شدن دخترشان خبر دادند. پدر این دختر گفت: روز گذشته دخترم به خانه نیامد و با این تصور که برمیگردد، صبر کردم و شکایتی نکردم، تا اینکه امروز شخصی در فضای مجازی با ما تماس گرفت و مدعی شد که دخترم نزد او و همدستانش است و برای آزادیاش دو میلیارد تومان میخواهند.
با شکایت زوج جوان، تحقیقات پلیسی به دستور بازپرس جنایی آغاز شد، اما خانواده مهسا، دختر گمشده بار دیگر به پلیس مراجعه کرده و این بار از سرقت خانهشان خبر دادند. بهدنبال اعلام گزارش سرقت، تیم تحقیق راهی محل شد و بررسیهای اولیه نشان میداد، سارق یا سارقان با شکستن در ورودی خانه وارد شده و سرقت را انجام دادهاند.
سارقان وسایل باارزش و طلاهای شاکی را به سرقت برده بودند. از سویی آدمربایان مدام با خانواده مهسا تماس گرفته و آنها را تهدید میکردند که بهتر است پولی که خواستهایم را فراهم کنید، در غیر این صورت دخترتان را زنده نمیگذاریم.
تحقیقات در این رابطه ادامه داشت تا اینکه مهسا بعد از چند روز به خانه برگشت و راز آدمربایی دو میلیاردی را برملا کرد: من با امیر در اینستاگرام آشنا شدم و بعد از مدتی هم به او علاقهمند شدم. امیر به خواستگاریام آمد، اما خانوادهام با این ازدواج موافق نبودند تا اینکه امیر نقشه ربودن مرا طراحی کرد و طبق نقشه او، به خانهای که اجاره کرده بود رفتیم و بعد با خانوادهام تماس گرفت و مدعی شد که مرا ربوده است. من فکر میکردم او به خاطر اینکه با من ازدواج کند چنین نقشهای کشیده، چون گفته بود، با این پول میتوانیم به ترکیه فرار کنیم و به همین خاطر با او همراهی کردم. اما بعد فهمیدم او قصد اخاذی و سرقت از خانوادهام را داشته است چرا که متوجه شدم امیر و دوستش وارد خانه ما شدهاند و وسایل با ارزش و گرانبهای خانه را سرقت کردهاند. بعد هم برای اینکه از شر من خلاص شود گفت، بهتر است به خانهات برگردی تا من مقدمات سفرمان به ترکیه را فراهم کنم، اما وقتی برگشتم و متوجه سرقت از خانهمان شدم، موضوع را به پلیس گفتم.
با اعترافات دختر جوان، امیر بازداشت شد و در تحقیقات گفت: من واقعاً میخواستم با مهسا ازدواج کنم، اما خانوادهاش بهخاطر تفاوت طبقاتیای که داشتیم به من پاسخ منفی دادند. بعد هم نقشه ربودن مهسا را طراحی کردم و او را به خانهای که اجاره کرده بودم، بردم. وقتی دیدم به دو میلیارد نمیرسم، بدون آنکه به مهسا حرفی بزنم از خانهشان سرقت کردم. بعد هم که متوجه شدم رابطهام با مهسا بینتیجه است و از طرفی هم پلیس در تعقیبم است، از او خواستم به خانه برگردد.
با اعتراف پسر جوان، به دستور بازپرس جنایی او در اختیار اداره آگاهی قرار داده شد و تحقیقات در این خصوص ادامه دارد.