در گفتوگو با باشگاه خبرنگاران جوان مطرح شد؛
سوفیا منشیپور، کارشناسارشد زبان و ادبیات پارسی و مربی شاهنامهخوانی کودکان درمورد شاهنامهخوانی و تدریس آن به کودکان بیان کرد: در روزگاری زندگی میکنیم که دورههای آموزشی (حقیقی و مجازی) پیرامون ما را فراگرفتهاند. خانوادهها گاهی برحسب نیاز آموزشی و گاهی با دلایلی همچون چشموهمچشمی، کودکان و نوجوانان خود را درگیر آموزشهایی میکنند که شاید هیچ سودی هم برایشان نداشته باشند. یکی از دوستان نوازنده میگفت که مگر یک سرزمین چقدر موسیقیدان و نوازنده میخواهد که بیشتر خانوادهها فرزندان خود را با هزینهای بالا به کلاسهای موسیقی میفرستند و پول هنگفتی هم برای خرید آلات موسیقی پرداخت میکنند! اما وقتی با والدین این کودکان صحبت میکنیم، میگویند که فرزندانشان بهشدت به موسیقی علاقهمندند و خیلی استعداد دارند و … البته بیشتر این کودکان در کمتر از یکسال از آموختن موسیقی سرخورده شده و کلاً از پیمودن این راه منصرف میشوند.
این مربی شاهنامهخوانی کودکان گفت: مؤسسات مختلف زبانهای خارجی، کلاس ورزشهای سنگین، کلاسهای کمکدرسی و … همه و همه، در این راستا فشار بسیاری بر کودکان و نوجوانان و خانوادههایشان وارد میکنند. حال این پرسش مطرح میشود که در بین این همه کلاس و دوره آموزشی، جایی برای ادبیات پارسی باز شده است؟! و چرا جای خالی آن به شدت مشاهده میشود؟ چرا والدین برای آشنایی فرزندانشان با زبان و ادبیات پارسی و گنجینه غنی فرهنگ ایرانی چندان اشتیاقی نشان نمیدهند؟
البته به این پرسش از جنبههای گوناگون میشود نگریست. همانا کمکاری مدیران و مسئولان فرهنگی (آموزش و پرورش، وزارت فرهنگ و ارشاد و …) بسیار مؤثر بوده است، اما نمیتوان کمکاری و بیتوجهی خودمان را نیز نادیده بگیریم.
سوفیا منشیپور مطرح کرد: فرهنگ امری نیست که یکروزه و توسط یک نفر ساخته شود، برای فرهنگسازی نیاز به شناختن ظرفیتهای فرهنگ خودمان داریم. اینکه بدانیم زبان ما، ادبیات ما، فرهنگ ما، نهتنها از کشورهای دیگر ضعیفتر نیست، بلکه در بسیاری از موارد توانش بالاتری از آنها دارد. اینکه ما تصور میکنیم زبان پارسی زبانی عقبمانده و کمتوان است، از کمسوادی و کمدانشی ماست. ما اگر متون کهن پارسی را بهخوبی خوانده باشیم، بزرگان فرهنگ و ادب خود را بشناسیم، با مفاهیم غنی بهکاررفته در آثارشان آشنا شویم، دیگر بهآسانی به آن پشت نمیکنیم، بلکه به پشتوانه همین فرهنگ پُربار میتوانیم اتفاقهای خوبی برای سرزمینمان رقم بزنیم.
این کارشناسارشد زبان و ادبیات پارسی ادامه داد: اگر فرزندان ما با اندیشههای والای فردوسی و خیام و نظامی و سعدی و حافظ و … آشنا شوند، دیگر بهدنبال اسطورههای جعلی و پوشالی غربی نمیروند!
مدتهاست زنگ خطرِ گسستِ فرهنگی بین نسلها در کشور ما به صدا درآمده است، ولی ما برای پیشگیری از آن چه کاری کردهایم؟! آموزش و پرورش، دانشگاهها، صدا و سیما و هزاران نهاد و مرکز فرهنگی دیگر در این مسیر چه گام مؤثری برداشتهاند؟ آیا همین که بگوییم مشکل و معضلی هست، کافی است؛ یا اینکه وقتی مشکلی را شناختیم باید برای برطرف کردن آن برنامه داشته باشیم؟ البته این نکتهها سالهاست که توسط دلسوزان فرهنگ این سرزمین گفته میشود ولی به گفته شاعر «آنچه البته به جایی نرسد، فریاد است»!
سوفیا منشی پور تصریح کرد: چندسالی است که بنده بهشکل محدود و درقالب دورههای مجازی و حضوری، کارگاههایی برای آموزش شاهنامه به کودکان و نوجوانان به راه انداختهام.
در مقدمه سخنانم گفتم که خانوادهها از اینگونه آموزشها استقبال چندانی نمیکنند و کلاسها یا کارگاههای انگشتشماری هم که در این زمینه فعالیت میکنند، چندان حرفهای در زمینه آموزش شاهنامه کار نمیکنند. برای نمونه، در مرکزی پُرآوازه و بهظاهر حرفهای اشعاری را به منظور نقالی شاهنامه به کودکان میآموزند که اصلاً در شاهنامه موجود نیست! اما از طرف دیگر، خوشبختانه مراکز و مؤسساتی نیز هستند که به بهترین شکل در این زمینه فعالیت میکنند و چراغ آموزش شاهنامه و نقالی را روشن نگه داشتهاند. انتظار میرود اینگونه آموزشها روزبهروز افزایش بیابند تا شاهد درخشش دوباره فرهنگمان در سراسر گیتی باشیم.
این کارشناسارشد زبان و ادبیات پارسی گفت: خوب است بدانیم کشورهایی که در علم و دانش و فناوری رشد چشمگیری داشتهاند، هرگز از ادبیات و فرهنگ خود فاصله نگرفتهاند و همواره با همه توان خود در این زمینه نیز کار کردهاند؛ اما شوربختانه ما بخش بزرگی از فرهنگ اصیل ایرانی را رها کردهایم و در را برای ورود آموزههای بیگانه در زمینه زبان و ادبیات و جلوههای دیگر فرهنگ باز گذاشتهایم. حساسیت و توجهی که بسیاری از کشورهای پیشرفته به زبان و ادبیات خود دارند، درخور توجه است.
سوفیا منشیپور تصریح کرد: اجازه بدهید به شکل جزئیتری به این نکته بپردازیم. به جرأت میگویم بیش از ۹۰ درصد از خانوادههای ایرانی حتی یک بار هم شاهنامه را نخواندهاند و بهجز چند داستان که در کتابهای درسی داشتهایم، چیزی از شاهنامه نمیدانند؛ درحالی که در سراسر دنیا شاهنامه را میشناسند و این کتاب ارزشند به بیشتر زبانهای مهم دنیا برگردانده شده است.
وقتی شما شاهنامه را میخوانید، فقط با نبرد پهلوانان و یا توالیِ پادشاهان آشنا نمیشوید، بلکه با اندیشههای شخصیتهایی روبهرو میشوید که هرکدام سهمی در شکلگیری این اثر ارزشمند داشتهاند. با تولد و مرگ قهرمانان، هزاران اتفاق دیگر رخ میدهد که دانستن آنها حتی برای انسان امروزی بسیار کاربردی است.
شاهنامه سرشار از فلسفه زندگی افراد مختلف (شاه، پهلوان، افراد نیککردار یا بدکنش، زن، مرد، جنگجو و …) است؛ هر روایت و داستان درسی بزرگ در دل خود دارد.
این کارشناسارشد زبان و ادبیات پارسی بیان کرد: در شاهنامه، ما با آیینهای رزم و بزم، خواستگاری و ازدواج، تدفین و خاکسپاری و … آشنا میشویم. پاداش کارهای نیک را میبینیم و پادافره پندار و رفتار و گفتار نادرست را درمییابیم. شاهنامه به ما نشان میدهد که چگونه نیکی بر بدی و روشنی بر تاریکی پیروز میشود. چگونه دیو آز (حرص) انسان را به کام مرگ میکشاند و کسانی که بهدنبال آرزوهای محال میروند، چگونه موجبات نابودی خود را رقم میزنند.
سوفیا منشیپور گفت: در شاهنامه با مفهوم میهن آشنا میشویم و میبینیم که چه بزرگانی برای پاسداری از آب و خاک و سرزمینِ نیاکانمان جان بر کف نهادند تا این فرهنگ و این مرز و بوم برجا بمانند.
سوفیا منشیپور گفت: شاهنامه داستان و افسانه نیست، بلکه منشوری است برای بهتر زیستن همه نسلهای ایرانیان، از چندین سده پیش تا هزاران سال دیگر…، اما این روزها میبینیم که اقبال و توجهی به این اثر ارزشمند نمیشود و جز ابیاتی اندک که در کتابهای درسی آورده شده، هیچ جایی، در هیچ رسانهای، از آن بهره گرفته نمیشود.
بیشترین کاری که در این زمینه میشود این است که هرسال در روز بزرگداشت فردوسی، یعنی اردیبهشت، در دل برنامههای صدا و سیما کارشناسی از حوزه ادبیات یا حوزههای دیگر فرهنگی روبهروی مجری مینشیند و به صحبتهای تکراری درباره اهمیت شاهنامه بسنده میشود. آیا این کافی است؟ آیا با این روش میتوان مردم را با شاهنامه آشنا کرد؟ آیا میتوان جایی برای آن در دل کودکان ونوجوانان باز کرد؟
این مربی شاهنامهخوانی کودکان افزود: گلایه و سخن در این باره بسیار است، اما نه اینجا زمان مناسبی برای اینگونه گلایههاست و نه اینکه این سخنان تأثیری در وضعیت نابسمان فرهنگی ما دارد. امیدوارم مدیران و تصمیمگیران فرهنگی ما تا بیش از این دیر نشده، دست بجنبانند و مردم را با زبان و ادبیات پارسی آشتی دهند، چراکه وقتی زبان مردم یک سرزمین از بین برود، دیگر از فرهنگ چیزی باقی نخواهد ماند.