انتخاب فلسطین به‌عنوان سرزمین یهودیان جهان، مهاجرت به آن و ایجاد دولت یهودی در خاک این سرزمین عربی، به‌طور حتم تخلیه فلسطین از ساکنان بومی‌اش را می‌طلبید تا از قبل آن جا برای انبوه مهاجران جدید باز شود و کشور نیز از لحاظ نوع جمعیت، مذهب، آداب، رسوم، سنن و زبان به کشوری کاملا یهودی بدل شود.

تخلیه فلسطین از ساکنان بومی، قانونی و تاریخی‌اش، پنجمین اصل ازاصول ثابت صهیونیسم به‌شمارمی‌رود. البته به نظر ما اصطلاح «اخراج» برای این روند مناسب‌تر است، چرا که هدف صهیونیست‌ها فقط تخلیه انسان‌ها نبود، بلکه آنان سعی کردند ضمن قطع ریشه‌های تاریخی و فرهنگی بومیان فلسطین، تاریخ ۱۵۰۰ساله فلسطین (اززمان امپراتوری سامری درقرن ششم قبل ازمیلاد تا تأسیس اسرائیل در اواسط قرن بیستم میلادی) را ازاسناد واذهان پاک کنند.

صهیونیست‌ها این حقیقت رانادیده گرفتند که اقوام فلسطینی از ۳۰۰۰ سال قبل از میلاد مسیح در فلسطین مسکن گزیدند و کار کردند، در حالی‌که حکومت قوم یهود آن هم بر بخشی از فلسطین فقط پنج قرن دوام آورد که آن دوره نیز ۱۵۰۰سال با عصر کنونی فاصله دارد! جنبش صهیونیسم از زمان پیدایش، یعنی نیم قرن از آغاز رونداخراج گروهی فلسطینیان، درصدد تخلیه فلسطین ازساکنان بومی‌اش بود، اما شاید نتوان تئودور هرتزل را اولین دعوت‌کننده به این امر دانست. زیرا او در زمان خود نمی‌خواست نگرانی مردم به‌ویژه اعراب فلسطین، مقامات امپراتوری عثمانی و قدرت‌های بزرگ اروپا را برانگیزد و در واقع نیازمند جلب دوستی یا حداقل رضایت آنان بود.

اخراج مردم فلسطین

هرتزل در اولین گام برای جلب دوستی اعراب فلسطین نامه‌هایی به برخی از چهره‌های سرشناس و مشهور عرب در استانبول مانند یوسف ضیاء خالدی نوشت و به آنان وعده داد اگر مقداری زمین به یهودیان بفروشند، درآمدشان به نحو چشمگیری افزایش خواهد یافت و وضع‌شان بهتر خواهد شد. او به این امر بسنده و سعی نکرد به سلطان عبدالحمید یعنی حاکم یکی از بزرگ‌ترین امپراتوری‌های اسلامی در طول تاریخ بقبولاند که طرح او نه‌فقط هیچ خطری برای مسلمانان ندارد، بلکه از نظر مالی برایشان کاملا سودبخش خواهد بود. در گام سوم، هرتزل ضمن تماس علنی یا غیرعلنی با ابرقدرت‌های آن زمان به هریک اطمینان داد که هدف او اشغال سرزمین فلسطین نیست، بلکه منظورش ایجاد جای پایی در فلسطین است تا در درازمدت پایگاهی برای خدمت به منافع آن قدرت و بر ضد قدرت‌های دیگر باشد!

چنین تعهدی در اعلامیه بالفور که اولین اعلامیه رسمی (مجوز) کشور‌های اروپایی به صهیونیست‌ها برای تأسیس یک دولت یهودی در فلسطین بود، کاملا به چشم می‌خورد. در این اعلامیه که در اصل نامه سِر آرتور بالفور، وزیر خارجه وقت بریتانیا به لرد روچیلد یکی از رهبران جنبش صهیونیسم در انگلستان بود، چنین آمده است: هیچ چیزی که مخل حقوق مدنی غیریهودیان ساکن فلسطین باشد، وجود ندارد! (دقت کنید که آنان نامی از اعراب یا فلسطینیان نبردند و فقط از اصطلاح غیریهودیان استفاده کردند! در آن زمان اعراب ۹۲ درصد جمعیت کل فلسطین را تشکیل می‌دادند، ولی هرتزل هرگز حاضر نشد آنان را به‌عنوان فلسطینی یا اعراب ساکن فلسطین به‌رسمیت بشناسد و در سخنانش از آنان به‌عنوان «اقوام غیریهودی ساکن در فلسطین» یاد می‌کرد. البته این امر موضوع چندان تازه‌ای نیست و در قاموس تجاوزگری سفیدپوست‌ها بر ضد ساکنان بومی آمریکا، آلاسکا، آمریکای لاتین، استرالیا، نیوزلند، آفریقای‌شرقی و آفریقای‌جنوبی بار‌ها از لفظ غیرسفید استفاده شده یعنی اقوامی بی‌فرهنگ و تمدن که سفید‌ها در سفر‌هایی شبیه گردش در باغ‌وحش از آنان بازدید می‌کنند!

کلیک کنید خواندنی است:   تنظیم استراتژی انرژیِ نصفِ دنیا به افق تهران

اخراج مردم فلسطین توسط یهودیان

به همین دلیل می‌بینم افرادی، چون گلدا مایر، بن گوریون و شارون در طول حیات خود یک‌بار هم لفظ عرب را به زبان نیاوردند، اما نکته‌ای که شاید برای بسیاری تعجب‌آور باشد، سیاست هرتزل برای فراری دادن اقوام بومی فلسطین یعنی اعراب و اسکان یهودیان به‌جای آنان بود که وی به این منظور دو برنامه را در سرلوحه اقدامات خود قرار داد:

اول؛ کانال‌کشی آب برای کشاورزان یهود و استفاده از ابزار‌ها و ماشین‌آلات مدرن به‌جای استفاده از چهارپایان. چرا که یهودیان به آفتاب سوزان فلسطین اصلا عادت نداشتند. 

دوم؛ حفاری زمین‌های پر از مار‌های سمی و پشه ناقل بیماری مالاریا (آنوفل)، تا این موجودات به‌طور طبیعی به مناطق عرب‌نشین مانند حوله مهاجرت کرده و به‌جای یهودیان، اعراب در معرض بیماری، مسمومیت و درنهایت مرگ قرار بگیرند؟!

ناگفته پیداست که این امر با هدف حمایت از مهاجران یهود و اخراج سازمان‌یافته اعراب صورت می‌گرفت و هر غیریهودی هم که از سم مهلک مالاریا جان سالم به‌در می‌برد، به‌دلیل شرایط بسیار بد زیست‌محیطی و اقدامات جنایتکارانه مهاجران شهرک‌نشین، مجبور به ترک زادوبوم خود می‌شد. هرتزل در آن زمان، عراق یعنی بین‌النهرین را برای مهاجرت مردم فلسطین پیشنهاد کرد تا با خیالی آسوده یهودیان را در فلسطین اسکان دهد.

او یک ملت را به پست‌ترین و فجیع‌ترین شکل ممکن اخراج کرد تا شعار مشهور صهیونیست‌ها یعنی «سرزمینی بدون مردم، برای مردمی بدون سرزمین» را جامه عمل بپوشاند. البته صهیونیست‌ها در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم میلادی به‌دلیل سیطره دولت عثمانی و سپس بریتانیا بر فلسطین، موفق به اخراج مردم این بخش از سرزمین‌های اسلامی نشدند ولی در این مدت که حدود نیم‌قرن بود، بیکار ننشسته و با استفاده از فرصت مناسب، یعنی سال‌های ۱۹۴۸-۱۹۴۹ زمینه را برای اخراج گروهی اعراب فلسطین فراهم کردند. آنان ابتدا اراضی بسیاری از فلسطینیان را تصاحب کرده و به این ترتیب هزاران خانواده فلسطینی را به افرادی بیکار و بی‌سرپناه مبدل ساختند.

اخراج مردم فلسطین توسط صهیونیست‌ها

همزمان با این اقدام، موجی از ترور، وحشت و ارعاب در فلسطین آغاز شد و بر اساس برنامه‌ای از پیش تعیین‌شده، هزاران زن، مرد، پیر و جوان عرب به قتل رسیدند. منازل، کارگاه‌ها و مغازه‌های اعراب ویران شد و خلاصه تمام راه‌ها، وسایل حمل و نقل، مساجد، گورستان‌ها وحتی کلیساها، موردحمله گروه‌های تروریستی یهودی قرار گرفت که براثر آن وفقط درعرض۲۰ماه (۱۹۴۸-۱۹۴۹)، حدود ۷۵۰ هزار فلسطینی مجبور به فرار از سرزمین آباء و اجدادی‌شان شدند.

 اولین جنایت با کشتار مردم بی‌گناه دیریاسین در سپیده‌دم نهم آوریل ۱۹۴۸به‌وقوع پیوست که طی آن ده‌ها زن، کودک ومردعرب توسط صهیونیست‌ها به‌طور وحشیانه‌ای قتل‌عام شدند و پس از آن، صد‌ها عملیات تروریستی دیگر بر ضد اعراب فلسطین در شهرها، روستا‌ها و نقاط مختلف کشور صورت گرفت که در ۲۰ مورد آن طی هرکدام ده‌ها نفر به قتل رسیدند. بله، قتل و کشتار، مهم‌ترین و کارآمدترین سلاح صهیونیست‌ها برای اخراج مردم فلسطین از سرزمین مادری خود به‌ویژه از مناطقی که در قطعنامه تقسیم سال ۱۹۴۷ سازمان ملل‌متحد به آنان واگذار شده بود، به‌شمار می‌رفت. اما صهیونیست‌ها جنایات خود را خاتمه ندادند و حدود صدهزار نفر از اعرابی را که در شهر‌های خود مانده یا به شهر‌ها و روستا‌های مجاور نقل مکان کرده بودند، اخراج کردند که به این ترتیب این تعداد نیز به خیل عظیم آوارگان فلسطینی ساکن در سوریه، لبنان و مناطق ضمیمه‌شده به اردن در قطعنامه تقسیم، پیوستند.

کلیک کنید خواندنی است:   چرا مقامات آمریکا به جنایات جنگی خود اعتراف می‌کنند؟

اخراج مردم فلسطین و حق بازگشت

۱. مقامات صهیونیست به هیچ عنوان اجازه بازگشت به آوارگان عرب و فرزندان‌شان را ندادند، البته منظور ما «بازگشت گروهی» که سازمان ملل خواستار آن بود، نیست؛ بلکه آنان حتی مجوز «بازگشت فردی» را هم صادر نکرده و اعلام کردند هر‌کس که رفته جایش پر شده و دیگر حق برگشت ندارد!

۲. رژیم صهیونیستی به دوشکل اعرابی راکه طی سال‌های۱۹۴۸ و ۱۹۶۷میلادی از فلسطین خارج نشدند، تشویق یا به‌عبارت‌بهتر مجبور به خروج ازکشورساخت وزمینه لازم برای این مهم رافراهم کرد:ابتدا بامحدودکردن امکانات تحصیل درداخل کشور، اعراب را وادار به مهاجرت به خارج برای ادامه تحصیل نموده وسپس کارگران یهودی وخارجی شرق‌آسیا یا اروپای‌شرقی را استخدام کردند تا اعراب بیکار مانده وبرای یافتن شغلی مناسب، خودبه‌خود به خارج مهاجرت کنند! این روند که بهتراست آن را تبعید پنهانی بنامیم، یک تصمیم فردی از سوی اعراب بود که صدالبته از روی بی‌میلی و برای رهایی از شر صهیونیست‌ها اتخاذ می‌شد.

۳. اخراج امنیتی که به دو شکل به مرحله اجرا درآمد: اخراج اعراب ازاماکن ومناطقی که نزدیک یهودیان به‌شمار می‌رفت مانند شهر‌های مقدس پنج‌گانه ومزارع واماکنی که یهودیان آن را ازنظرتاریخی ودینی مقدس می‌دانند یااخراج اعراب ازمناطق به‌اصطلاح استراتژیک امنیتی مانند شهرک‌ها و محلات یهودی، گذرگاه‌ها، پادگان‌های نظامی، فرودگاه‌ها، بنادر، لنگرگاه‌ها، کارخانجات جنگ‌افزارسازی‌ها، پادگان‌های آموزشی، مراکز علمی و تحقیقاتی و مرزها.

سیاست اخراج هرگز متوقف نشدوشرایط زمانی و مکانی نیز نتوانست مانع از ادامه روند آن گردد، چراکه تا وقتی جنبش صهیونیسم برقرار است این سیاست نیز ادامه خواهد یافت. اخراج مردم فلسطین روی دیگرسکه اسکان یهودیان است. اعراب اخراج می‌شوند تا یهودیان اسکان یابند! معادله‌ای پر از ظلم و ستم و به‌بازی‌گرفتن تمامی قوانین بین‌المللی، حقوق‌بشر و اصول و ارزش‌های انسانی و اخلاقی. در این میان توافق‌نامه‌ها و پیمان‌هایی، چون اسلو و الخلیل، نمادی آشکار از پافشاری طرف صهیونیست در مذاکرات برحق خود برای اخراج یا عدم صدور مجوز بازگشت فلسطینیان به‌شمار می‌رود.

اخراج مردم فلسطین و حق بازگشت آوارگان

متأسفانه به‌رغم تمام این مسائل، رهبران عربی، فلسطینی وغیرفلسطینی با افتادن درباتلاق صلح، برعدم بازگشت فلسطینیان و اخراج آنان صحه گذاردند و صلح را به حساب اخراج گذاشتند. صلح در حالی محقق می‌شود که آوارگان حق بازگشت به سرزمین‌شان را ندارند. به تعبیر مناسب‌تر، رهبران فلسطین از حق آن دسته ازمردم فلسطین که طی سال‌های ۱۹۴۸و۱۹۶۷ آواره شدند، صرف‌نظر کردند و آن را نادیده گرفتند؛ و به این ترتیب همان‌طور که فرمان پنجم صهیونیسم مبنی بر اخراج مردم فلسطین در زمان جنگ با قدرت و صلابت به مرحله اجرا درآمد، این سیاست در زمان صلح نیز با همان شدت و حدت انجام می‌شود! اینک، طرف‌های فلسطینی و صهیونیست توافق کرده‌اند که اگر جنگ نباشد، صلح برقرار می‌شود. زیرا اسرائیلی‌ها دریافته‌اند که جنگ و ترور علیه اعراب رهبران فلسطین را به زانو درآورده و باعث می‌شود آنان برخلاف میل مردم، دست خود را به علامت تسلیم بالا ببرند و از سوی دیگر عافیت‌طلبان عرب از توان و قدرت نظامی اسرائیل بهانه‌ای برای عدول ازآرمان‌های ملت فلسطین ساخته‌اند تا به این طریق از مبارزه در راه آزادی طفره روند. از نظر ما، اخراج، ادامه سیاست تروریسم اسرئیل و تروریسم، یکی از اصول ثابت و لایت غیر صهیونیسم است که اجداد صهیون همواره بر آن تأکید داشتند.

کلیک کنید خواندنی است:   رویکرد نامزدهای ریاست جمهوری در مورد سبک زندگی

 هدف صهیونیسم فقط مهاجرت یهودیان اروپا یا به عبارت بهتر «مازاد بشری» اروپا به فلسطین نبود، بلکه هدف آن چیزی فراتر از مهاجرت بود. یعنی نابود کردن یک تمدن اصیل شرقی و ایجاد تمدنی عجیب در سرزمینی غریب. صهیونیست‌ها درتوجیه آواره‌کردن مردم فلسطین، قوانینی را تحت پوشش قوانین بین‌المللی و با عنوان خلع‌ید اعراب ازاراضی فلسطین وضع کردندوهمزمان، باوضع قانون بازگشت، به تمام یهودیان جهان اجازه دادند با سهولت هرچه تمام‌تر به سرزمین به‌اصطلاح مادری خود (فلسطین) بازگشته وپس از تصاحب اراضی واملاک بومیان، درآنجا ساکن شوند!

اخراج مردم فلسطین و روز نکبت

این روند حتی با پیوستن اسرائیل به سازمان ملل متحد که به موجب آن عضو جدید باید تابع مقررات سازمان شود نیز متوقف نشد، چرا که سازمان ملل پشت سر هم قطعنامه صادر می‌کرد و از سران اسرائیل می‌خواست که آوارگان فلسطینی را به موطن‌شان برگرداند، ولی این اقدام هم مؤثر نیفتاد و مردم فلسطین دیگر از پیگیری اخبار آن مأیوس و دلسرد شدند. مدتی بعد در سال ۱۹۶۷ که مصیبت‌بارترین سال برای اعراب بود، صهیونیست‌ها، آن بخش از فلسطینی را که در جنگ ژوئن این سال به اشغال خود درآورده بودند، اخراج کردند. پس ازآن یهودیان با بهانه‌های واهی، چون انتقال عشایرازنقب و غور و تبعید نخبگان فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی عرب به اتهام اقدام بر ضدامنیت ملی به روند اخراج گروه‌های مختلف فلسطینی از کشور سرعت بخشیدند و محافل فلسطینی را از چهره‌های سرشناس و مشهور خود محروم ساختند تا به این شکل توان اعتراض و مقاومت آنان به نحو چشمگیری تحلیل رود. 

صهیونیست‌ها پس از اخراج اعراب، تمام آثار برجای مانده از آنان مانند روستاها، محلات مسکونی و اماکن تجاری را منهدم کرده و طرح‌های جدیدی را به سبک یهودی به مرحله اجرا می‌گذاشتند. همچنین صهیونیست‌ها اسامی تمام اماکن و نقاط جغرافیایی فلسطین مانند دشت‌ها، کوه‌ها، رودخانه‌ها، دریاچه‌ها، قله‌ها، سلسله‌جبال، شهرها، روستاها، شهرک‌ها ومناط عربی رابه اسامی عبری تغییر دادند. آنان سپس اسامی عربی راکه قرن‌ها سابقه تاریخی داشت، ازنقشه‌های جغرافیایی، سیاسی و طبیعی حذف کرده و اسامی بی‌اصل‌و‌نسب و ساختگی عبری راجایگزین آنها ساختند و به این شکل تمام هویت و ریشه‌های تاریخی و فرهنگی ملت و کشور فلسطین را از صفحه روزگار محو کردند.

منبع: جام جم



Source link

سهام:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *