روایت شهادت شهیده زهره بنیانیان به همراه فرزند باردار خود به دست منافقین این‌گونه نقل شده است:

ازدواج و آموزش نظامی

زهره هم پاسدار بود و هم به خاطر دوره‌های رزمی که در سوریه و لبنان دیده بود، یه چریکِ رزمنده بود.

کاراته و تیراندازی را در حد عالی آموزش دیده بود، آخر سر هم با یک پاسدار ازدواج کرد.

آرزوی شهادت

شب قبل از شهادت خواب دید که دو فرشته او را بر فراز خانه‌شان می‌چرخاندند، صبح که بیدار شد، خیلی خوشحال بود، انگار حس کرده بود قرار است به آرزویش که شهادت بود برسد.

نحوه شهادت

منافقین در خانه‌ی تیمی‌شان کلی اسلحه و مهمات جمع کرده بودند و می‌خواستند روز کارگر مردم را به رگبار ببندند.

چند پاسدار از جمله همسر زهره برای تصرفِ این خانه‌ی تیمی انتخاب شدند، زهره اصرار داشت که با آنها به این ماموریت برود، اما، چون اواسط دوران بارداریش بود، شوهرش اجازه نداد، تا اینکه وقتی گریه و اشتیاق زهره را دید، موافقت کرد.

کلیک کنید خواندنی است:   اتمام حجت امام با هویدا

به خانه‌ی تیمی منافقین رسیدند. قرار بود زهره به عنوان یک زن عادی در بزند و کمک بخواهد، بعد منافقین که بیرون آمدند، پاسدار‌ها بدون درگیری آنها را دستگیر کنند، اما انگار منافقین متوجه شده بودند و وقتی زهره در زد، یکی از آن بر سر او رگبار گرفت. کسی هم که در را باز کرده بود، به زهره شلیک کرد و اینجا بود که خواب زهره تعبیر شد.

هم خودش و هم فرزندی که باردار بود، جلوی همان در به شهادت رسیدند.

منبع: کانال خاکریز خاطرات شهدا



Source link

سهام:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *