سیزده سال پس از بعثت حضرت محمد مصطفی (ص)، بزرگان مردم یثرب که سران قبایل اوس و خزرج بودند، با پیامبر (ص) دیدار کرده و اسلام آوردند و با حضرت پیمان بستند که با جان و مال خود از اسلام و رسول خدا حمایت کنند. نتیجه این پیمان، هجرت پیامبر و مسلمانان اهل مکه به یثرب و تبدیل این منطقه به مدینةالنبی بود. بعد از ورود پیامبر این شهر به مرکز حکومت پیامبر اسلام تبدیل میشود.
برای بررسی نحوه اداره حکومت توسط پیامبر اسلام و همچنین آشنایی با سیاستهای پیامبر در مدیریت جامعه با سعید طاووسی استاد تاریخ اسلام دانشگاه علامه طباطبایی به گفتگو پرداختیم که بخش اول آن را در ادامه میخوانید:
پیامبر در سال ۱۳ بعثت به واسطه به بنبست رسیدن تبلیغ در مکه و طائف و پس از ملاقات با سران اوس و خزرج و پیمانی که بین پیامبر و آنها منعقد میشود، تصمیم به هجرت به یثرب که بعد از ورود پیامبر به مدینةالنبی تغییر نام میدهد، میگیرند. تغییر و توسعه اسلام پس از این هجرت است. در این گفتگو میخواهیم سیاست پیامبر (ص) برای مدیریت مدینه و حکمرانی پیامبر را واکاوی کنیم.
پیامبر با عدهای از مهاجران مکی به مدینه میروند و مسلمانان مدینه درواقع نومسلمان هستند. از طرف دیگر باید با یهودیان مدینه یک همزیستی مسالمت آمیز برقرار کنند. پیامبر زمانی وارد مدینه میشوند که سالها دو قبیله اوس و خزرج با هم درگیری داشتند و ایضا مسلمانان اهل مکه کسانی هستند که خانه و اموال شان را در مکه گذاشتهاند و به مدینه آمدهاند و گویا یک تقابل دیرینه هم بین مکه و مدینه از دوران قبل از اسلام وجود داشته است. پیامبر (ص) برای اینکه بتوانند امکان زیست مسالمتآمیز بین این گروهها به وجود بیاورند، چه کاری انجام میدهند؟
طاووسی: بسم الله الرحمن الرحیم. پیامبر (ص) پس از ورود به مدینه، در راستای همین نکاتی که اشاره کردید، اساسا اقدام به تاسیس شهر کردند. یعنی در حجاز پیش از اسلام، شهری وجود نداشت و مدینه که درواقع همان یثرب است، برخی بر این نظر هستند که اساسا این واژه مدینه (شهر) از آن زمان وارد زمان عربی شده است و این کلمه ریشه عربی ندارد. برخی هم بر این نظر هستند که این کلمه ریشه در دین دارد و نه مَدَنَ. دین در آن دوره سه معنی داشته است. دین فارسی که به معنای وجدان و باطن انسان است. مثل کتاب دینکرد که از کتب مقدس زرتشتیان است که وارد زبان عربی شده است. در قرآن هم به این معنا به کار رفته است.
در آیه ۱۴ سوره شریفه غافر میخوانیم: فَادْعُوا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ. در اینجا دین به معنای پرستش است. در زبانهای سامی کلمه دین هم وجود داشته که در قرآن در آیه سوره حمد آمده است؛ مالک یوم الدین که معنای آن روز جزا است. معنای سوم آن که ترکیب دین در فارسی و دین در زبان سامی است، به معنای religion است که هم به معنای شریعت است و هم معنای باطنی ندارد. مثل اخلاق و آداب. دین در مدینه به معنای دین سوم نیست، بلکه به معنای قانون است. مدینه یعنی جایی که قانون دارد.
اقدام پیامبر به تدوین قانون اساسی برای مدیریت مدینه
پیغمبر اکرم (ص) برای تنظیم روابط و مدیریت مدینه یک قانون اساسی با عنوان «دُستورُ المدینه» تهیه کردند. دُستور همان دَستور در زبان فارسی است و در زبان فارسی هم ریشه آن در کلمه دَستوَر است. این قانون براساس روابط شهروندی تنظیم شده است، چون همان جامعهای که شما تصویر کردید را باید در بر بگیرد و روابط آنها را تنظیم کند. یعنی هم شامل مشرکان و یهودیان شود و هم و مسلمانان و مؤمنان.
در این قانون اساسی برای همه این گروهها حقوق و مسئولیت تعیین شده است و پیامبر به مثابه حاکم و ناظر بر اجرای این قانون است. البته جملهای از استاد مطهری نقل شده است مبنی بر اینکه بهترین مدیریت، مدیریت محبت است نه قانون. این جمله نفی قانون نیست، اما فراتر از قانون، باید چیزی باشد که افراد را به هم پیوند دهد.
پیمان برادری تدبیر پیامبر برای تنظیم رابطه مهاجر و انصار
درباره مهاجر و انصار و جامعه مسلمانان امکان تحقق آن به راحتی وجود داشت و پیامبر از پیمان برادری برای تحقق آن استفاده کرد. ما دو پیمان برادری داریم، یک پیمان در مکه و در زمانی که فشارها زیاد بود. این پیمان برقرار شد تا علاوه بر ارتباط خونیای که افراد با هم دارند، ارتباط و پیمان دینی هم با یکدیگر داشته باشند.
یک پیمان برادری دیگر هم در مدینه داریم که تفاوت آن این است که پیمان برادری در مدینه، حتما باید یک مهاجر با یک انصاری پیمان برادری میبستند. دو مهاجر با یکدیگر و دو انصاری با هم نمیتوانستند پیمان برادری ببندند.
در واقع هدف پیامبر (ص) ایجاد وحدت بین مهاجر و انصار بود.
طاووسی: بله.
این برادری، محدود به روابط دوستانه و صمیمی بوده یا اینکه به روابط خاص اقتصادی و اجتماعی هم منجر میشده است.
طاووسی: ظاهراً در ابتدا وسیعتر از روابط دوستانه بوده، چون نشانههای تاریخی وجود دارد که دو برادری که براساس این پیمان با یکدیگر برادر شده بودند، از هم ارث میبردند، اما با نزول آیه ۷۵ سوره انفال، این حکم نسخ شده است و ارث صرفا به خویشان اختصاص پیدا کرده است. زمان پیمان برادری ۵ ماه بعد از هجرت بوده است و این افراد با هم در تعامل بودند و به هم کمک میکردند. بهخصوص انصار، چون انصار نسبت به مهاجرین ایثار ورزیدند.
اینکه گفته میشود انصار، بخشی از خانههایشان را به مهاجرین اهدا کردند، از مصادیق همان ایثار انصار است؟
طاووسی: بله.
این اقدام برای بعد از پیمان برادری بوده یا قبل از آن هم این کار شده است؟
طاووسی: قبل از پیمان هم این کارها شروع شده بود. برخی مفسرین معتقدند آیه «وَالَّذِینَ تَبَوَّءُوا الدَّارَ وَالْإِیمَانَ مِنْ قَبْلِهِمْ یُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَیْهِمْ وَلَا یَجِدُونَ فِی صُدُورِهِمْ حَاجَةً مِمَّا أُوتُوا وَیُؤْثِرُونَ عَلَىٰ أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ ۚ وَمَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَٰئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» (آیه ۵۹ سوره حشر) درباره انصار نازل شده است. این آیه میگوید آنها از مال خودشان میزدند و کمک میکردند. یعنی اینگونه نبوده که زائد مالشان را کمک کنند. همان زندگیای که داشتند را در اختیار مهاجرین قرار دادند و تقسیم کردند.
پیامبر حقوق یهودیان مدینه را هم به رسمیت میشناسند
درمورد غیرمسلمانان دیگر این رابطه برادری را نداریم، اما بحث حقوق شهروندی را داریم و اینکه تفاوتی درباره آنها نیست و اگر کسی به آنها حمله کند و حقوقی را از آنها سلب کند، فرقی ندارد که به آنها حمله شده یا به مسلمانان. در قانون اساسی که پیامبر نوشتهاند آمده است یهود با مومنان در حکم یک امّت شناخته میشوند با این تفاوت که یهود براساس دستور دین خود و مسلمانان براساس دستور دین خود باید عمل کنند.
واقعا در کجای تاریخ میبینیم که یک فرد موسس، حقوق دیگران را هم به رسمیت بشناسد؟ یعنی نهتنها خون آنها را نریزد و یا آنها را مجبور به پذیرش دین و اصول خود کند، بلکه حقوق آنها را به رسمیت بشناسد و تاکید کند که آنها باید مطابق دستورات دین خود عمل کنند؟
خیلی جالب است که در این قانون طوایف مختلف یهود به اسم ذکر شده اند. مثلا یهود بنی عوف، بنی نجار، بنی حارثه، بنی جوشع، بنی ثعلبه سایر قبایل به نام ذکر شده است.
من هم این قانون را میخواندم برایم خیلی جالب بود که در این متن به جزئیات بسیار توجه شده و از کلی گویی پرهیز شده است.
طاووسی: بله. این اسامی را آوردهاند تا بعدا کسی مدعی نشود که این قانون شامل این قبیله نمیشود.
درواقع جای شک و شبهه و تفسیرپذیری باقی نگذاشته است.
طاووسی: دقیقاً. یک متن کاملاً حقوقی است.
فارس: این متن را بهطور کامل پیامبر (ص) تقریر کردهاند یا اینکه حاصل نظر جمعی از افراد بوده است؟
طاووسی: کیفیت تدوین این متن این است که یک سری گفتگوهایی انجام شده است بین نمایندگان مسلمانان، مشرکان و یهودیان و در نهایت به این متن رسیدهاند، اما این متن بهطور کامل با نظر پیامبر (ص) تهیه شده است و حضرت این متن را امضا کردهاند.
روش تصمیمگیری پیامبر براساس مشورت بود
دراینجا میتوانیم به یکی از مصادیق و نشانههای سبک مدیریتی پیامبر برسیم. پیامبر برای تهیه این قانون، آمرانه و خودمحورانه قانون ننوشته اند. باوجود اینکه پیامبر عالِم کامل بود، براساس مشورت جمعی سیاستگذاری میکردند.
طاووسی: بله. رسول الله در مواضع مختلف، حتی در هنگام جنگها مشورت میکردند. مثلا در غزوه احد ابتدا نظر پیامبر این بود که در داخل شهر بجنگند، اما مشورت کردند و جمعی از جوانان گفتند بیرون از شهر بجنگیم و پیامبر پذیرفت و سپاه اسلام در مقابل کفار بیرون از شهر به هم رسیدند و جنگ رخ داد که در نهایت مسلمانان در این جنگ شکست خوردند.
یک مثال دیگر ماجرای نحوه برخورد با اسرای جنگ بدر است. پیامبر نظر دیگری داشتند، اما برخی مسلمانان درخواست آزادی آنها را مطرح میکنند. پیامبر میفرمایند به همین میزان بعدها از شما خواهند کشت و همین هم اتفاق میافتد و در جنگ احد ۷۰ نفر، معادل اسرای جنگ بدر، به شهادت میرسند.
طاووسی: اصل این ماجرا درست است و در قرآن هم ذکر شده، اما اینکه در برخی روایات آمده است که پیامبر دستور قتل اسرای بدر را داده باشند، محل اشکال است. ظاهرا مسلمانان به گونهای میجنگیدند که بیشتر اسیر بگیرند تا در برابر هر اسیر فدیه مطالبه کنند.
خداوند در قرآن میفرماید این زیبنده پیامبر نیست که مدام اسیر بگیرد. اینگونه تعبیر شد که منظور این است که باید اسیر را کُشت. در حالی که به نظر میرسد منظور این است که نباید با هدف فدیه اسیر بگیرید. برخورد پیامبر با اُسرا کریمانه است و در همان جنگ بدر دو مسلمانی که میخواستند یک اسیر دشمن را به مدینه بیاورند، از غذای خودشان به اسیر میدهند و حتی آن اسیر از این رفتار محترمانه آن دو مسلمان شرمنده شد.
پیامبر بعد از جنگ بدر میفرمایند هر اسیری که به ۱۰ مسلمان سواد یاد بدهد، آزاد میشود، کسی که سواد ندارد، اما پول دارد، اگر فدیه بدهد آزاد میشود و اسیری که نه سواد دارد و نه پول، آزاد خواهد شد؛ بنابراین اسرای جنگ بدر آزاد میشوند.
پس مورد اختلافی بین پیامبر و مسلمانان چه بود؟
طاووسی: اختلاف این بود که برخی مسلمانان به گونهای میجنگیدند که بیشتر اسیر بگیرند تا پول به دست بیاورند، اما پیامبر معتقد بودند ما باید از دین و شهرمان دفاع کنیم. اگر شرایط بهگونهای پیش رفت که در طول جنگ مجبور شویم تعداد زیادی از دشمن را بکشیم، باید به تکلیف عمل کنید. در جنگ عدهای تلاش میکردند، یک نفر را دوره کنند تا او را اسیر کنند.
با هدف کسب منافع اقتصادی این کار را میکردند.
طاووسی: بله. در جنگ بدر پیامبر دستور داد فقط دو نفر را اسیر کنند. یکی عمویشان عباس بود و یکی هم ابوالبختری عاص بن هشام از سران مکه بود که پیامبر او را عاقل میدانست و امید به هدایت او داشت، اما در خلال جنگ به اشتباه کشته شد. ظاهرا سپاه حضرت به دنبال آن بودند که تعداد اسیران را بالا ببرند، چون آنها دچار فقر بودند و میخواستند با این کار بر فقر فائق بیایند.
شواهد تاریخی نشان میدهد مسلمانان در جنگ بدر به جهت وعدههای الهی و نصرت ملائکه از پیروزیشان یقین داشتند. با خودشان گفتند حالا که یقینا پیروزیم، اموال جمع کنیم. در همین راستا بود که پیامبر فرمود به تعداد اسیرانی که جمع کردید، کشته خواهید داد. این فرموده پیامبر در جنگ احد محقق شد؛ بنابراین اختلافاتی که بعد از پیامبر اکرم درباره جانشینی رخ میدهد، ریشهاش در جنگ بدر است. یعنی اختلافات با پیامبر صل الله و علیه و آله از همان بدر آغاز میشود، نه در جنگ احد و خندق. در همان بدر عدهای از مسلمانان دنبال دنیا رفتند و از همان جا پای بعضیها لغزید. درواقع بعضی از افراد سپاه پیامبر در سایه اسلام بهدنبال دنیا بودند. بعدها میبینیم که تجدید خلافت قریش به نام اسلام انجام میشود. درواقع میخواستند همان جاهلیت را در ساحت اسلام دوباره احیا کنند.
قانون اساسی پیامبر شامل سه قبیله یهودی بیرون از مدینه نمیشود
یک نکته لازم است در اینجا بیان کنم و آن این است که این پیماننامههایی که پیامبر با قبایل یهود منعقد کردند، شامل قبایل بنی قریظه، بنی قینُقاع و بنی نضیر که قابل اصلی یهودیان مدینه بودند، نمیشود.
چرا نمیشود؟
طاووسی:، چون آنها بیرون از شهر مدینه و در قلعه زندگی میکردند. در بند ۳۹ قانون مدینه آمد است: داخل شهر مدینه برای پیروان این سند حرم شناخته میشود؛ بنابراین معلوم است که این قانون برای شهر مدینه و افراد داخل این شهر است. آنها خارج از شهر بودند و هر سه قبیله یهودی که نامشان را ذکر کردم، قلعههای جداگانهای داشتند و در درون آنها زندگی میکردند، اما مساله این بود که این قبایل بر شهر مدینه تاثیرگذار بودند.
پیماننامه پیامبر با قبایل قینُقاع، بنی نضیر و بنی قریظه
یهودیان بیشترین تاثیر را بر مدینه داشتند، چون اقتصاد مدینه در اختیار یهودیان بود. بازار برای قینُقاع بود. بنی نضیر و بنی قریظه، باغات و زمینهای کشاورزی را در اختیار داشتند؛ بنابراین اقتصاد مدینه در اختیار این سه قبیله یهودی بود.
پیامبر با این قبایل پیمان جداگانهای امضا کرد که متن آن در کتاب ابان بن عثمان احمری از اصحاب امام صادق علیه السلام ذکر شده است. این کتاب قدیمیترین کتب سیره است، چون نویسنده شاگرد مستقیم امام صادق بوده است.
نقل این روایت از امام صادق بوده است؟
طاووسی: بعضی روایات از امام صادق علیه السلام و امام باقر علیه السلام در این کتاب وجود دارد، اما همه روایات منصوب به امام نیست ولی اهمیت این کتاب در این است که در زمان امام معصوم و توسط شاگرد امام معصوم نوشته شده است.
کتاب ابان بن عثمان باقی نمانده است، اما برخی بزرگان ما این کتاب را در اختیار داشتهاند و از آن نقل کردهاند.
از جمله نقلهای انجام شده از این کتاب را نقل پیمان نامه پیامبر با سه قبیله یهودی است که امین السلام طبرسی در کتاب «اعلام الورا به اعلام الهدی» نقل میکند. آنجا در واقع پیامبر این سه قبیله یهودی را ملزم به رعایت تورات کردهاند و اگر به مدینه خیانت کنند، مسلمانان میتوانند مردانشان را بکشند، زنانشان را اسیر کنند و اموالشان را مصادره کنند. آنها هم ملزم به رعایت این پیمان نامه شدند.
جنگ مسلمانان با قبایل یهودی بعد از نقض پیماننامه است
پیش از این پیمان نامه درگیری و جنگی بین مسلمانان و این سه قبیله یهودی رخ نداده بود؟
طاووسی: نه، درگیری نبوده ولی بعد از این پیماننامه، هر سه قبیله پیمان نامه را نقض کردند. به همین دلیل پیامبر قبیله قینُقاع را به منطقه اذرعات شام تبعید کردند، اما اجازه دادند اموالشان را با خودشان ببرند. قبیله بنی نضیر را تبعید کردند، اما به هر کس به اندازه بار شترش اجازه دادند اموالش را ببرد و باقی اموال را مصادره کردند. قبیله بنی قریظه، سران آنها به امر پیامبر کشته شدند. اما یک نکتهای که این بین وجود دارد این است که در آن متن آمده است «اَمرَ بقتل مقاتلیهم». یعنی جنگجویانشان کشته شوند نه همه مردم.
یعنی کسانی که در مقابل مسلمانان جنگیدند باید مجازات شوند.
طاووسی: بله. اما در شمار کشتهشدگان بنی قریظه مبالغه کردهاند. روایات این ماجرا هم فقط توسط یک فرد از بنی قریظه مطرح شده است. او کودک بوده و زنده مانده و بعدها در روایت خود آمار کشتهشدگان را زیاد کرده است.
علت اینکه پیامبر بیشترین سختگیری را به قبیله بنی قریظه کردهاند، شدت خیانت این قبیله بوده است. در غزوه خندق، قبیله بنی قریظه از پشت سر به مدینه حمله کرد. بعد از اینکه سپاه احزاب شکست خورد و رفت، پیامبر به سپاه خود دستور داد به سراغ قبیله بنی قریظه بروند. در ابتدا بنی قریظه مقاومت کرد و از قلعه بیرون نیامدند و در نهایت تصمیم گرفتند که تسلیم شوند و سعد بن معاذ را بین خودشان و پیامبر حَکم قرار دهند. چون سعد بن معاذ رئیس قبیله اوس بود و اوس از دوران جاهلی همپیمان با قبیله بنی قریظه بود. اما سَعد حکم کرد که افراد جنگیشان کشته و باقی افراد اسیر شوند.
درواقع ماجرا نشان میدهد پیامبر حتی با بنی قریظه هم پیمان بست و آنها پیمان را نقض کردند.
اشراف بنی نضیر به محلی که پیامبر برای تبعید آنها تعیین کرده بود، نرفتند و به جای آن به قلعه خیبر رفتند و با کمک یهودیان خیبر آنجا را به مرکز فتنه علیه اسلام تبدیل کردند. به همین دلیل پیامبر مجبور میشوند برای رفع این فتنه امر به جهاد کنند و غزوه خیبر شکل میگیرد.
حمله سپاه اسلام به یهودیان اهل خیبر بعد از توطئه علیه مسلمانان
احسان روحی یکی از پژوهشگران حوزه تاریخ اسلام که به زبانهای عبری و عربی سریانی مسلط است، در برخی اسناد تاریخی که به زبان عبری و سریالی نوشته شده، متنهایی پیدا کرده است که نشان میدهد این اهل خیبر بودند که علیه مدینه توطئه کرده نه اینکه پیامبر ابتدا به ساکن حمله کرده باشند. شواهد آن در متون خودمان وجود دارد. در متونی که خودشان نوشتهاند، آمده است که آنها علیه پیامبر توطئه کردند و پیامبر نسبت به آن واکنش نشان داد.
رفتار کریمانه پیامبر بعد از فتح خیبر
همینکه اشراف بنی نضیر بهجای اینکه به تبعیدگاه بروند، به قلعه خیبر میروند، نشان میدهد برنامهای برای توطئه در کار بوده است و فکر میکردند با کمک جمعیت ساکن در خیبر با مسلمانان مقابله خواهند کرد. با این حال میبینید که پیامبر با کرامت با یهودیان خیبر برخورد میکند.
اما وقتی سپاه اسلام پیروز میشود، حضرت با آنها پیمان میبندند و به یهودیان میگویند زمینهایتان را به خودتان برمیگردانم، اما دولت مدینه در درآمد آن به شما شریک خواهد شد و در مقابل دولت مدینه موظف به تامین امنیت شما خواهد بود. یعنی در حالی که حضرت بر یهودیان خیبر مسلط شدهاند، با آنها یک قرارداد کاملا دوطرفه منعقد میکنند.
وقتی یهودیان فدک بهخاطر عدالت پیامبر داوطلبانه تسلیم شدند
یهودیان فدک وقتی دیدند پیامبر اینگونه رفتار میکند، خودشان داوطلبانه تسلیم پیامبر شدند. میدانید که فدک در فاصله ۲۵۰ کیلومتری مدینه است. اهالی فدک وقتی برخورد پیامبر با یهودیان خیبر را دیدند، گفتند ما برویم تسلیم شویم همین حقوق را و بلکه بالاتر از آن را به ما خواهد داد و حضرت همین کار را میکنند. زمینهای اهالی فدک را به آنها میدهند و فقط نخلستانی که در فدک بود، به حضرت زهرا میدهند و طبق قرآن آن نخسلستان خالصه خداوند بود و حضرت آن را به دخترشان هدیه کردند.
منبع: فارس